سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
روز شمار عید غدیر

سابقه «غدیر» و «عیدگرفتن» این روز مقدس، به زمان پیامبراکرم(ص) مى‏رسد. در دوران ائمه دیگر نیز این سنت دینى ادامه داشته و امینان وحى الهى، همچون امام صادق(ع)و امام رضا (ع)آن را آشکار ساخته و یادش را گرامى و زنده نگه مى‏داشتند. پیش از آنان نیز، امیرالمومنین (ع) احیاگر این عید بود.

رمز عید بودن «غدیر» نیز، کمال دین و اتمام نعمت در سایه تداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت بود.

به فرمان پیامبر خدا(ص)مسلمانان ماءمور شدند «ولایت» را به صاحب ولایت تبریک گویند و با آن حضرت بیعت کنند. رسول خدا نیز براین نعمت الهى شادمانى کرد و فرمود: «الحمدلله الذى فضلنا على جمیع العالمین.»

آیه قرآن که به صراحت، این روز را روز اکمال دین و خشنودى پروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمز دیگرى از عید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عید بودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نکته را حتى «طارق بن شهاب» مسیحى که در مجلس عمربن خطاب حضور داشت، فهمیده بود که گفت: اگر این آیه(الیوم اکملت لکم دینکم...)(مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیه را عید مى‏گرفتیم. هیچ یک از حاضران نیز حرف او را رد نکردند. خود عمر نیز سخنى گفت که به نوعى پذیرش حرف او بود. (1)

عید گرفتن غدیر

غدیر، تنها نه به عنوان «روزى تاریخى» ، بلکه به عنوان یک «عید اسلامى» مطرح است. عید بودن آن نیز، مراسم و سنتهاى خاصى را مى‏طلبد و نه تنها باید آن را عید دانست، بلکه باید آن را عید گرفت و به شادمانى پرداخت و به عنوان تعظیم شعائر دینى، آن را بزرگ داشت و برشکوه آن افزود، تا ارزشهاى نهفته در این روز عظیم، همواره زنده بماند و سیره معصومین (علیهم السلام)احیاگردد.

همه این ویژگیها براى این روز بزرگ، موقعیتى والا و ارزشمند پدید آورد، آنچنان که رسول خدا(ص) و ائمه هدى و مومنانى که پیرو آنان بودند، از موقعیت این روز شادمان بودند. مقصود ما از «عیدگرفتن» این روز نیز همین است. خود حضرت رسول نیز به این نکته اشاره و تصریح فرموده است، از جمله در روایتى که مى‏فرماید:

«روز غدیرخم، برترین اعیاد امت من است، روزى است که خداى متعال مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمى هدایتگر براى امتم تعیین کنم که پس از من به وسیله او راهنمایى شوند، و آن، روزى است که خداوند در آن روز، دین را کامل ساخت و نعمت را بر امتم به کمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دین، برایشان پسندید.»

کلام دیگر پیامبر(ص) که فرموده بود: «به من تهنیت بگویید، به من تهنیت بگویید.» (2) نیز نشان دهنده همین عید بودن روز غدیر در کلام حضرت رسول است.

خود امیرالمومنین(ع) در ادامه خط پیامبر، این روز را عید گرفت و در سالى که روز جمعه با روز غدیر مصادف شده بود، در ضمن خطبه عید فرمود:

«خداوند متعال براى شما مومنان، امروز دو عید بزرگ و شکوهمند را مقارن قرار داده است که کمال هر کدام به دیگرى است، تا نیکى واحسان خویش را در باره شما کامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شما را دنباله رو کسانى قرار دهد که بانور هدایتش روشنایى گرفته‏اند و شما را به راه نیکوى خویش ببرد و به نحو کامل از شما پذیرایى کند. پس جمعه را محل گردهمایى شما قرار داده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاک سازد و آلودگیهاى جمعه تا جمعه را بشوید، نیز براى یادآورى مومنان و بیان خشیت تقوا پیشگان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداشهاى مطیعان در روزهاى دیگر قرار داده و کمال این عید، فرمانبردارى از امرالهى و پرهیز از نهى او و گردن نهادن به طاعت اوست. پس توحید خدا، جز با اعتراف به نبوت پیامبر(ص) پذیرفته نیست و دین، جز با قبول ولایت به امر الهى قبول نمى‏شود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگیره‏هاى خدا و اهل ولایت، سامان نمى‏پذیرد. خداوند در روز غدیر، برپیامبرش چیزى نازل کرد که بیانگر اراده‏اش در باره خالصان و برگزیدگان است و او را فرمان داد که پیام را ابلاغ کند و از بیماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار باشد... .

(تا آنجا که فرمود:)رحمت خدا برشماباد! پس از پایان این تجمع، به خانه‏هایتان برگردید و به خانواده خود، وسعت و گشایش دهید و به برادران خود نیکى کنید و خداوند را بر نعمتى که ارزانى‏تان کرده، سپاس گویید. باهم باشید، تا خداوند هم متحدتان سازد، به یکدیگر نیکى کنید، تا خداوند هم الفت شما را پایدار کند، از نعمت الهى به یکدیگر هدیه دهید، آن گونه که خداوند برشما منت نهاده و پاداش آن را در این روز، چندین برابر عیدهاى گذشته و آینده قرار داده است. نیکى دراین روز، ثروت را مى‏افزاید و عمر را طولانى مى‏کند. ابراز عاطفه و محبت به هم در این روز، موجب رحمت و لطف خدا مى‏شود. تا مى‏توانید، در این روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان کنید و در برخوردها و ملاقاتها ابراز شادمانى و سرور کنید...» (3)

آیین عید غدیر و ائمه

ائمه اهل‏بیت(علیهم السلام)، این روز را شناخته و شناسانده و آن را عید نامیدند و همه مسلمانان را به عید گرفتن آن دستور دادند و فضیلت آن روز و ثواب نیکوکارى در آن را بیان کردند.

فرات بن احنف مى‏گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان عیدى برتر از عید فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ فرمود: آرى! با فضیلت ترین، بزرگترین و شریفترین روز عید نزد خداوند، روزى است که خدا دین را در آن کامل ساخت و برپیامبرش محمد (ص) این آیه را نازل فرمود: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا)گفتم: آن کدام روز بود؟ فرمود: هرگاه یکى از پیامبران بنى‏اسرائیل مى‏خواست جانشین خود را تعیین کند و انجام مى‏داد، آن روز را عید قرار مى‏دادند. آن روز، روزى است که پیامبر اکرم(ص) على(ع) را به عنوان هادى امت نصب کرد و این آیه نازل شد و دین کامل گشت و نعمت خدا بر مومنان، تمام شد. گفتم: آن روز، کدام روز از سال است؟ فرمود: روزها جلو و عقب مى‏افتد، گاهى شنبه است، گاهى یک شنبه، گاهى دوشنبه، تا... آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه کارى سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز و شکر و حمد خداوند و شادمانى است، به خاطر منتى که خدا بر شما نهاد و ولایت ما را قرار داد . دوست دارم که آن روز را روزه بگیرید. (4)

حسن بن راشد از امام صادق(ع)روایت مى‏کند که: به آن حضرت عرض کردم: جانم فدایت! آیا مسلمانان را جز عید فطر و قربان، عیدى است؟ فرمود: آرى اى حسن! بزرگتر و شریف‏تر از آن دو. پرسیدم: چه روزى است؟ فرمود: روزى که امیرالمومنین(ع) به عنوان نشانه راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم: فداى شما! در آن روز چه کارى سزاوار است که انجام دهیم؟ فرمود : روزه مى‏گیرى و برپیامبر و دودمانش درود مى‏فرستى و از آنان که در حقشان ستم کردند، به درگاه خدا تبرى مى‏جویى. همانا پیامبران الهى به اوصیاء خویش دستور مى‏دادند روزى را که جانشین تعیین شده، «عید» بگیرند. پرسیدم: پاداش کسى که آن روز را روزه بگیرد چیست؟ فرمود: برابر با روزه شصت ماه است. (5)

عبدالرحمان بن سالم نیز از پدرش روایت کرده که: از حضرت صادق(ع) پرسیدم: آیا مسلمانان غیر از جمعه، قربان و فطر، عیدى دارند؟ فرمود: آرى، عیدى محترم‏تر. گفتم: چه روز؟ فرمود : روزى که حضرت رسول(ص)، امیرالمومنین(ع) را به امامت منصوب کرد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه» . عرض کردم: آن روز، چه روزى است؟ فرمود: به روزش چه کاردارى؟ سال در گردش است، ولى آن روز، هیجدهم ذى‏حجه است. پرسیدم: در آن روز شایسته است چه کارى انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و یادکردن محمد و آل محمد، خداوند را یاد مى‏کنید . همانا پیامبراکرم(ص) توصیه فرمود که مردم این روز را عید بگیرند. پیامبران همه چنین مى‏کردند و به جانشینان خود وصیت مى‏کردند که روز تعیین جانشین را عید بگیرند. (6)

امام صادق(ع) نیز روزه غدیرخم را برابر با صد حج و عمره مقبول نزد خداوند مى‏دانست و آن را «عید بزرگ خدا» مى‏شمرد.

در «خصال» صدوق از مفضل بن عمر روایت شده که: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: مسلمانان چند عید دارند؟ فرمود: چهارعید. گفتم: عید فطر و قربان و جمعه را مى‏دانم. فرمود: برتر از آنها روز هیجدهم ذى‏حجه است. روزى که پیامبر خدا(ص)،(دست)حضرت امیر(ع) را بلند کرد و او را حجت بر مردم قرار داد. پرسیدم: دراین روز، چه باید بکنیم؟ فرمود: با آنکه هرلحظه باید خدا را شکر کرد، ولى دراین روز، به شکرانه نعمت الهى باید روزه گرفت. انبیاى دیگر نیز این گونه به اوصیاى خود سفارش مى‏کردند که روز معرفى وصى را روزه بدارند و عید بگیرند .

در حدیث دیگرى در «مصباح» شیخ طوسى» (7) امام صادق(ع) آن روز را روزى عظیم و مورد احترام معرفى کرده است که خداوند حرمت آن را برمومنان گرامى داشته و دینشان را کامل ساخته و نعمت را برآنان تمام نموده است و در این روز، با آنان عهد و میثاق خویش را تجدید کرده است. امام، غدیرخم را روز عید و شادمانى و سرور و روز روزه شکرانه دانسته که روزه‏اش معادل شصت ماه از ماههاى حرام (محرم، رجب، ذى قعده و ذى حجه)است.

در حدیثى دیگر است که، حضرت صادق(ع) در حضور جمعى از هواداران و شیعیانش فرمود: آیا روزى را که خداوند، با آن روز، اسلام را استوار ساخت و فروغ دین را آشکار کرد و آن را براى ما و دوستان و شیعیانمان عید قرار داد، مى‏شناسید؟ گفتند: خدا و رسول و فرزند پیامبر داناتر است، آیا روز فطر است؟ فرمود: نه. گفتند: روز قربان است؟ فرمود: نه، هرچند این دو روز، بسیار مهم و بزرگند، اما روز «فروغ دین» از اینها برتر است، یعنى روز هیجدهم ذى حجه... . فیاض بن محمدبن عمر طوسى در سال 259(در حالى که خودش 90 سال داشت.)گفته است که حضرت رضا(ع) را در روز غدیر ملاقات کردم، درحالى که در محضر او جمعى از یاران خاص وى بودند و امام(ع) آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به خانه‏هاى آنان نیز طعام و خلعت و هدایا، حتى کفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافیان خود را دگرگون ساخته بود و پیوسته فضیلت و سابقه این روز بزرگ را یاد مى‏فرمود.

محمدبن علاء همدانى و یحیى بن جریح بغدادى مى‏گویند:

ما به قصد دیدار احمدبن اسحاق قمى (از اصحاب امام عسکرى(ع» در شهر قم به درخانه‏اش رفته، در زدیم. دخترکى آمد. از او در باره احمد بن اسحاق پرسیدیم. گفت: او مشغول عید خودش است، امروز عید است. گفتیم: سبحان الله! عید شیعیان چهارتاست: عیدقربان، فطر، غدیر و جمعه. (8)

این نیز نشان دهنده سیره عملى بزرگان شیعه، نسبت به این روز فرخنده است. امید است که جامعه شیعى، با اهتمام ورزیدن به عید ولایت و رهبرى، رشد خودشان را نشان دهند و با تکریم این حبل المتین استوار شیعه، دین خویش را نسبت به بنیادهاى اعتقادى ادا کنند.

پى‏نوشتها:

1ـبه نقل از علامه امینى در جلد 3 الغدیر

2ـشرف المصطفى، ابو سعید خرگوشى

3ـمصباح المتهجد، صفحه 524

4ـتفسیر فرات بن ابراهیم کوفى، در سوره مائده

5ـکافى، ج 1، ص 303

6ـهمان، ص 204

7ـهمان، ص 513

8ـالغدیر، ج 3، به نقل از مختصر بصائر الدرجات

مأخذ: مجله کوثر شماره 37

 


      

 

مقدّمه

به رغم عمر بسیار کوتاه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به یادگار مانده از ایشان در آن دوران بحرانی و پرتنش، بیانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام است. جدیت ایشان در این راه، که منجر به شهادت مظلومانه اش شد، نشان از توجه ویژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامداری جامعه مسلمانان دارد.

از جمله محورهایی که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام جلبت توجه می کند، نقل «حدیث غدیر» است که موضوع نوشتار حاضر نیز همین مطلب است. در این نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حدیث غدیر، در حدّ امکان از منابع کهن و معتبر حدیثی و تاریخی جمع آوری و تقدیم علاقمندان به غدیر گردد؛ اما قبل از پرداختن به این موضوع، پاسخ به دو سؤال ضروری به نظر می رسد:

1. چرا حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟

2. چرا در میان سخنان ایشان، فقط به حدیث غدیر پرداخته شده است؟

چرا حضرت زهرا علیهاالسلام ؟

چه ویژگی هایی در شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام هست که موجب شده ایشان به عنوان محور اصلی بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حدیث غدیر، از اهمیت خاصّی برخوردار گردد و حتی بر اعتبار آن حدیث بیافزاید؟

دلایل فراوانی برای انتخاب حضرت زهرا علیهاالسلام وجود دارد از جمله:

1. حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیک ترین نسبت را با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم داشت. او یگانه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود که نسل پاک نبوی از طریق او ادامه می یافت و امامان از فرزندان ایشان بودند. احترام فوق العاده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم نسبت به این دختر، حاکی از شخصیت ممتاز او بود و سفارش های مکرّر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالی او را برای همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا علیهاالسلام بیش از همه، متوجه این موقعیت عالی بود و سنگینی بار مسؤولیت را نسبت به این جایگاه، بر دوش خود احساس می کرد و به همین علت بیشترین تلاش خود را جهت استفاده کامل و مفید از این موقعیت، برای یاری دین خدا و امام حق به عمل آورد.

2. قرآن منزلتی رفیع و عظمتی خاصی برای حضرت فاطمه علیهاالسلام تعریف کرده است. در آیه مباهله با تعبیر «نسائنا» از ایشان یاد شده و در آیه تطهیر، خداوند بر پاک و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با یادآوری داستان اطعام یتیم و مسکین و اسیر و اخلاص وصف ناشدنی ایشان، از برترین پاداش های الهی در حقّ آنان یاد شده است. و در کوچک ترین سوره قرآن یکی از بزرگ ترین عطایای الهی به حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم ، وجود نازنین زهرای اطهر، که حقیقت کوثر است، معرفی شده و در آیه مودّت، محبت ایشان اجر رسالت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم به شمار آمده است.

همه اینها و آیات دیگر، بیانگر مقام رفیع معنوی و کمال عبودیت و عصمت ایشان بوده و جایگاه خاصّ هدایتی ایشان را در جامعه اسلامی تبیین می نماید.

3. فاطمه زهرا علیهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنیا آمد و از همان اوان کودکی، در کانون اصلی مبارزه، با طعم سختی ها و مشکلات آشنا شد. هیچ کس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نبود. گرد و غبار خستگی، با دستان کوچک او از رخسار مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پاک می شد و در خلوت های پیامبر، او بود که درد دل های پدر را به گوش جان می شنید و با نثار محبت های خود او را غرق در سرور می کرد و همانند مادری دلسوز، سر حضرت را بر دامن می گرفت و آرام بخش دلش می گشت؛ تا آنجا که از پدر لقب «امّ ابیها» را دریافت نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نمی توانست بعد از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، که با آن همه زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از زمین سر برآورده و با خون دل های فراوان سیراب شده بود. آیا شخصیتی مانند زهرا علیهاالسلام می توانست در مقابل این مسأله، خاموش بنشیند و نگران نباشد؟

4. حضرت زهرا علیهاالسلام همسری امیرمؤمنان علیه السلام را بر عهده داشت که دومین شخصیت ممتاز جهان اسلام؛ بلکه جهان بشریت بود. پیوند این دو نور الهی از نوع پیوندهای عادی زمینی نبود؛ بلکه بنا به تصریح رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم این ازدواج یک «پیوند آسمانی» بود و اگر علی علیه السلام نبود، برای زهرای اطهر علیهاالسلام همسری شایسته پیدا نمی شد. شناخت حضرت از شخصیت امیرمؤمنان علیه السلام عمیق ترین شناخت ها بود. آنچه راکه دیگران فقط شعاعی از علی علیه السلام دیده بودند، ایشان با تمام وجود خود لمس کرده بود و از اخلاص و صفای علوی و از سوز دل و خیر خواهی وی آگاه بود. او از جان گذشتگی های فراوان علی علیه السلام و شهادت طلبی های او را هماره تجربه کرده بود. فاطمه علیهاالسلام پیکر پرجراحت علی علیه السلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخم های گذشته التیام نیافته، زخم های جدیدی بر همان جا می نشیند؛ اما علی علیه السلام خم به ابرو نمی آورد و همیشه در پیشاپیش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.

5. حضرت زهرا علیهاالسلام در بیت نبوّت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حکومت اسلامی در کانون اصلی حوادث مهمّ سیاسی و اجتماعی قرار داشت و با تیزبینی و هوشیاری فوق العاده خود، تمامی جریانات آشکار و پنهان را می شناخت و از ویژگی های افراد مؤثر نیز آگاهی کامل داشت. او از یک سو، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را دیده بود که برای تداوم صحیح حکومت اسلامی و بالندگی و رشد آن، تدابیر مختلفی می اندیشید و زمینه سازی های لازم را برای امامت امیرمؤمنان علیه السلام فراهم می آورد و از سوی دیگر، شاهد نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و یاران نزدیک وی از وجود جریانات مخفی و مرموز در بطن جامعه بود که در صدد بودند با دستیابی به قدرت، مسیر حکومت اسلامی را تغییر دهند.

با وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نگرانی ها جدّی تر شد و جریانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بیش ترین استفاده را کرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهرای اطهر علیهاالسلام با آگاهی کامل از تدابیر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جهت امامت امیرمؤمنان علیه السلام و با شناختی که از شخصیت علی علیه السلام داشت، که یگانه فرد شایسته برای زمامداری مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سیاسی جامعه نوپای اسلامی که با صدها خطر مواجه بود، وظیفه خود می دانست که از حقّ الهی امیرمؤمنان علیه السلام دفاع نماید و در این راه، هیچ کوتاه نیاید. به همین دلیل بیش ترین حمله نیز به ایشان شد و خشن ترین برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نیز با کمال شجاعت و شهامت تا پای جان ایستاد.

6. همان گونه که با آغاز رسالت پیامبراسلام صلی الله علیه و آله وسلم شخصیت ممتازی چون خدیجه در کنار ایشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به یاری حضرتش پرداخت، با آغاز امامت امیرمؤمنان علیه السلام نیز، شخصیت بی نظیری همانند فاطمه زهرا علیهاالسلام به حمایت از ایشان شتافت و همه سرمایه های خود را در دفاع از مولای متّقیان نثار کرد. او با سعی و تلاش شبانه روزی خود غبار غربت را از رخسار امیرمؤمنان علیه السلام زدود و تحمل بارسنگین مظلومیت را برای ایشان آسان نمود و به حق، لقب «اوّلین شهید راه ولایت» را به خود اختصاص داد. اولین شهید راه ولایت یعنی کسی که در آن فضای پر شبهه،و آکنده از فتنه های گوناگون که در لابلای غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار کرده بود، بتواند با حفظ بصیرتِ خود، لحظه ای در تشخیص حق خطا نکند و در دفاع از حق کم ترین تردیدی به خود راه ندهد. چنین انتظاری در آن شرایط، فقط از حضرت زهرا علیهاالسلام انتظار می رفت و بس. الحق که ایشان این رسالت را به نحو احسن و اکمل به انجام رساند. به راستی آن حضرت با کلام و عمل خود نشان داد که «ولایت»، قلب تپنده مکتب و روح دین است و بر کسانی که دغدغه حفظ مکتب دارند، جان فشانی در راه ولایت و گذشتن از همه تعلّقات برای پاسداری از امامت، مهم ترین وظیفه است. به همین دلیل است که تک تک کلمات ایشان سندی زنده و گویا و در کمال اعتبار برای همه دلسوزان دین و امت است. سندی که با خون پاک حضرت زهرا علیهاالسلام به امضا رسیده است و همچون امانتی گرانبها در دستان شیعیانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشیب دفاع از دین و ولایت را با قدم های استوار و پر صلابت بپیمایند.

چرا غدیر؟

با اینکه سخنان زیادی در موضوعات مختلف از حضرت زهرا علیهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حدیث غدیر، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصیاتی در حدیث غدیر هست که محور اصلی بحث گشته است؟

در جواب باید گفت: گرچه شیعه برای اثبات ادعای خود ـ مبنی بر امامت امیرمؤمنان علیه السلام و جانشینی ایشان نسبت به پیامبر ـ دلایل فراوانی دارد؛ اما در این میان، حدیث غدیر از ویژگی ها و امتیازاتی برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخص تر کرده است؛ از جمله:

1. علاوه بر محدّثان شیعه که همگی حدیث غدیر را نقل کرده اند، اغلب محدّثان بزرگ اهل سنّت و مورّخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحّت آن را تأیید نموده اند؛ تا آنجا که اگر کسی در صحّت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتّی مسائل بدیهی اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.

2. گرچه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در فرصت های مختلف و موقعیت های متفاوت، بر امامت و جانشینی حضرت علی علیه السلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمی این مطلب مهم در «غدیر خم» بوده است. با توجه به اینکه این اعلام بعد از «حجّة الوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بودند و به طور طبیعی در انتظار معرفی جانشین ایشان به سر می بردند؛ رسمیّت بیشتری به روز غدیر داده بود.

3. اجتماع عظیم مردم نیز در غدیرخم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را بر عهده داشتند، تا «پیام غدیر» را به عنوان مهم ترین خبر حجّ آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشت ساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حجّ آن سال نیز آخرین حجّی بود که مسلمانان به همراهی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حسّاسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار می شود.

4. آماده کردن فضا برای اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایی در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم این اجتماع را در محلّی تشکیل داد که در آنجا راه های مختلف از هم جدا می شد. بنابراین به جمعی که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقداری صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبری فراهم کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در اجتماع عظیم مردم به سخنرانی پرداخت.

مقدمه چینی های حضرت در سخنانش و سؤالاتی که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرّفی امیرمؤمنان علیه السلام و بلندکردن دست وی و نشان دادن به مردم و اعلام رسمی خلافت وی، راه را برای هر نوع توجیه و تأویلی بست و «غدیرخم» را در تاریخ اسلام به طور قطعی و روشن به ثبت رساند.

5. آیه ای که قبل از اعلام رسمی ولایت امیرمؤمنان علیه السلام نازل شد، بیانگر اهمیّت فوق العاده غدیر بود و از سویی، بیانگر نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در این زمینه هست:

«یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته واللّه یعصمک من الناس انّ اللّه لایهدی القوم الکافرین»1

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنی، رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگه می دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند.

در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزی خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت علی علیه السلام را، مساوی با عدم تبلیغ رسالت الهی معرّفی می نماید و در مقابل نگرانی هایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده می شود.

اما آیه ای که بعد از اعلام ولایت علی علیه السلام در غدیر نازل شد، موجی از سرور و شادی را در دل های مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطری به آنان بخشید:

«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونی الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»2

امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آن ها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.

6. فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنی بر بیعت با امیرمؤمنان علیه السلام نیز حادثه مهمّی بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیه السلام دست بیعت دهند و اعلام وفاداری کنند. به همین منظور، خیمه ای فراهم شد و علی علیه السلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتی روش خاصّی برای بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیعت نمایند.

به رغم صراحت سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در غدیر و شفاف بودن مقصود ایشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشکلات عدیده ای بروز کرد و مسیر ترسیم شده از طرف آن بزرگوار تغییر نمود. در چنین شرایطی بود که حضرت زهرا علیهاالسلام با موقعیت خاصّی که در میان امت مسلمان داشت، به حمایت از امیرمؤمنان علیه السلام برخاست و با استدلال های قوی و منطق متین، از حقّ الهی علی علیه السلام دفاع نمود و با تأکید بر جریان غدیرخم و کلمات صریح رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در آن روز تاریخی، پرده از رخسار حقیقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بیعتی که در غدیرخم با امیرمؤمنان علیه السلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا برای چندمین بار، حجّت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روی شیفتگان حق هموار گردد.

لازم به ذکر است که شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز در طول تاریخ بیش ترین تلاش را برای حفظ و صیانت از حدیث غدیر به عمل آورده اند و در مباحثات علمی خود، پیوسته به آن احتجاج نموده اند. خداوند را سپاسگزاریم که بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامی، امروز نیز حدیث غدیر بر تارک احادیث به یادگار مانده از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می درخشد و جایگاه ویژه خود را حفظ نموده است و حقیقتاً می تواند مهم ترین عامل «وحدت» بین تمام گروه های مسلمان باشد.

امید است کلماتی که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پیرامون غدیر تقدیم می گردد، در روشن تر شدن راه حقیقت جویان، مفید و کارگشا باشد. ان شاءاللّه!

1. هرکس را که من مولای اوباشم، علی نیز مولای اوست.

ابوالخیر محمد جزری شافعی (متوفّای 833 ق.) در کتاب أسنی المطالب فی مناقب سیّدنا علیّ بن ابی طالب با سند بسیار زیبایی، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل می کند:

فاطمه، دختر امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام از عمّه هایش فاطمه، زینب و امّ کلثوم، دختران امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل می کند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از عمّه اش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیه السلام و او از عمّه اش فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام نقل می کند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام از عمّه شان امّ کلثوم دختر امیرمؤمنان علیه السلام نقل می کند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرّم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به مردم فرمود:

«أنسیتم قول رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلیّ مولاه و قوله صلی الله علیه و آله وسلم : أنت منی بمنزلة هارون من موسی3؛ آیا کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود: «هرکس را که من مولای او باشم، پس علی نیز مولای اوست.»؟ و کلام دیگر رسول رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که فرمود: «یا علی! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسی علیه السلام می باشد.»؟!

نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهم السلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونه ای که پاسداری از حریم ولایت با نقل مستمرّ حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمی شده بود و سعی و کوشش آن بزرگواران برای روشن ماندن چراغی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در غدیرخم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدّی و قابل تأمّل است.

در حقیقت، این اهتمام و جدّیت، میراثی بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسی بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربّی دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استواری غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهل بیت علیهم السلام و خاندان پربرکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدت های طاقت فرسای خود این امانت را به نسل های بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.

نکته مهمّ دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهم السلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقی بین دختران و پسران نمی گذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامی سیراب می ساختند و بار مسؤولیت حفظ امانت های الهی و یادگارهای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان می گذاشتند و آنان نیز با شایستگی، این امانت ها را به نسل های بعدی انتقال می دادند. این حدیث، نمونه ای از احادیث «فاطمیّات» است و نمونه های فراوان دیگری نیز در ابواب مختلف وجود دارد.

به راستی خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.

2. به خدا سوگند! ولایت و رهبری برای علی علیه السلام است.

پس از رحلت رسول مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم جمعی از مهاجران و انصار در سقیفه بنی ساعده، گردهم آمدند تا فردی را از میان خود به زمامداری مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانی که بین آنان به وقوع پیوست، در کتاب های تاریخی به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجدالنّبی صلی الله علیه و آله وسلم آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.

جمعی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در روز «غدیرخم» بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانی عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیه السلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.

علی علیه السلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پی وصیت دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، با شتاب فراوان به جمع آوری قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانی که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا می خواندند، می فرمود: «مشغول اجرای فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و جمع آوری قرآن هستم.» اما نگرانی های هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمّل آنان شد و جمعی مأموریت یافتند به هر قیمتی شده که علی علیه السلام را از منزل خارج و برای گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گردهم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما علی علیه السلام امتناع ورزید.

بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامة و السّیاسة و دیگر مورّخان، عمر دستور داد هیزم و آتشی فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر علی علیه السلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عده ای به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم ، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم و یادگارهای ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش می کشی؟ عمر که اعتراض عمومی را مشاهده کرد، گفت: به راستی گمان کردید که من چنین کاری را انجام می دهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:

«لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم جنازة بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. واللّه لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، واللّه حسیب بیننا و بینکم فی الدّنیا و الآخرة4؛ من قومی همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را بر روی دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانی که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبری ما اهل بیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقّی برای ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در روز غدیرخم آگاهی نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبری را برای علی علیه السلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولی شما رشته های پیوند میان خود و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خواهد کرد.»

3. غدیرخم را فراموش کرده اید!؟

در دوران غربت بعد از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایی که مردم می توانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیداری داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهدای احد و حمزه سیّدالشّهدا بود. از جمله کسانی که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او می گوید:

پس از وفات رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالی که به شدّت منقلب بود و اشک می ریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: ای بانوی من! سؤالی برایم پیش آمده است که می خواهم با شما در میان بگذارم.

فرمود: بپرس!

عرض کردم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت علی علیه السلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّی بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:

«واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده اید؟»

عرضه داشتم: روز غدیر را می دانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسراری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:

«اشهداللّه تعالی لقد سمعته یقول: علیٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفة بعدی، و سبطای و تسعة من صلب الحسین أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الی یوم القیامة؛ خدا را شاهد می گیرم که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم. علی امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاک و نیکند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.»

پرسیدم: بانوی من! پس چرا علی علیه السلام سکوت کرد، و برای گرفتن حقّ خویش قیام نکرد؟

حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:

«یا اباعمر لقد قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم : مثل الامام مثل الکعبة اذ تؤتی و لا تأتی ـ أو قالت: مثل علیّ ـ ثمّ قالت: أما واللّه لو ترکوا الحقّ علی أهله و اتبعوا عترة نبیّه لما اختلف فی اللّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره اللّه و أخّروا من قدّمه اللّه، حتی اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا اللّه یقول: «و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَةُ»5؟ بل سمعوا و لکنّهم کما قال اللّه سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَی الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فی الصُّدُورِ»6 هیهات بسطوا فی الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛ ای اباعمر، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مَثَلِ امام (مثل علی)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن می روند، نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید.

(سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:)

آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اطاعت می نمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمی کردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم معرّفی فرمود، از علی علیه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث می رسید. اما کسی (ابوبکر) را مقدّم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسی (علی) را کنار زدند که خدا او را مقدّم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت ها روی آوردند، آنها هوا پرستی را برگزیدند و براساس رأی و نظر شخصی عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:

«پروردگار تو هرچه بخواهد، می آفریند و هرچه بخواهد، برمی گزیند، آنان (در برابر او) اختیاری ندارند.»؟

آری شنیدند، اما همان گونه که قرآن فرمود:

«چشم های ظاهر نابینا نمی شود، بلکه دل هایی که در سینه هاست، کور می شود.»

افسوس که آنان آرزوها و هوس های خود را تحقّق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.

پروردگارا! به تو پناه می برم از کمی یاران پس از فراوانی آنان.»7

4. آیا جای عذرآوردن باقی مانده؟

«غصب فدک» انتقامی بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایت هایش از حقّ امیرمؤمنان علیه السلام گرفته می شد. پافشاری حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و نگرانی هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگی در برابر قدرت حاکمه هزینه های سنگینی دارد و از سوی دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلی هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالی و دنیوی است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!

آنها می دانستند که خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگی به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایداری از اصالت آن است و اگر این واقعیت برای عامّه مردم به اثبات برسد پایه های لرزان حکومت جدید، سست تر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژه ای بودند که اذهان مردم را به سوی دیگری هدایت کنند و مشکل اصلی حکومت با خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را دعوای ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مشروعیتی برای کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.

حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبی از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبه ای که طنین سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را در اذهان مردم به یاد می آورد، گویی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر بالای منبر خطبه می خواند!

حضرت در این خطبه، حقایق فراوانی را با مردم در میان گذاشت، و پرده های تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبارگرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اوّل در برابر منطق قوی ایشان تسلیم شد و دستور بازگرداندن فدک را صادر نمود (گرچه با فاصله کمی مجدّداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجّه است؛ بعد از آن خطبه تاریخی جمعی به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:

«یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبی بکر ما عدلنا بعلیّ أحدا؛ ای دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو می شنیدیم، به هیچ وجه کسی را بر علی علیه السلام ترجیح نمی دادیم!»

اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیرخم اشاره کرده، فرمود:

«هل ترک أبی یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛ آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پس از حادثه غدیرخم، جایی برای عذرآوردن باقی گذاشته بود؟»

در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:

«یا سیّدة النّساء لو کان أبوالحسن تکلّم فی هذا الأمر و ذکر للنّاس قبل أن یجری هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ ای سرور زنان! اگر علی علیه السلام قبل از اینکه مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن می گفت و روشنگری می نمود، ما از او رویگردان نمی شدیم، و با فرد دیگری بیعت نمی کردیم!»

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:

«الیک عنّی فما جعل اللّه لأحد بعد غدیرخم من حجّة و لاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیرخم برای هیچ کس عذر و بهانه ای قرار نداده است.»8

سخن آخر

در پایان، ذکر این نکته لازم است که بعد از ارتحال رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و موفقیت حزب سقیفه در دستیابی به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا علیهاالسلام اغلب کسانی بودند که در روز غدیر حضور داشتند و با چشم های خود رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را مشاهده کرده بودند که دست علی علیه السلام را بلند کرده و به مردم نشان داد. آنها با گوش های خود شنیده بودند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه» و حتی اغلب آنان در آن روز با حضرت علی علیه السلام دست بیعت داده و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را به وی تبریک گفته بودند. اگر به ندرت کسانی هم بودند که در غدیر حضور نداشتند، آنان نیز اخبار قطعی آن را از مسلمانان حاضر در غدیر دریافت کرده بودند. دیگر شبهه ای در صحّت جریان غدیر وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانی هم کمتر از صد روز از جریان غدیر سپری نشده بود، و احتمال فراموشی مردم به هیچ وجه قابل اعتنا نبود.

در چنین شرایطی که مخاطبان، علم کافی داشته و بلکه خود در جریان غدیر حاضر و شاهد بودند، اما به هر دلیلی خود را به فراموشی زدند و گاهی نیز با عناد و لجاجت برخورد کردند، زمینه چندانی برای طرح واقعیت های روشن و غیر قابل انکار نبود، و جز برای اتمام حجّت و یا ثبت در حافظه تاریخ، برای بهره مندی آیندگان، ثمره دیگری نداشت. به همین دلیل است که در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از امیرمؤمنان علیه السلام استناد به حدیث غدیر نقل شده است و عمده استشهادات حضرت علی علیه السلام به جریان غدیر، در دوره پنج سال خلافت بود که بسیاری از مخاطبان حضرت، غدیرخم را درک نکرده بودند و به دلیل فاصله زمانی زیاد، بعضی از اصحاب نیز ادّعای فراموشی می کردند!

با این توضیح، سرّ اینکه حضرت زهرا علیهاالسلام فقط اشاره ای به غدیر می نمایند، و اغلب به حالت سؤال که آیا غدیر را فراموش کرده اید، و یا اینکه آیا جای عذر و توجیهی بعد از غدیر باقی مانده است، روشن می گردد.

البته توجه به این نکته که حضرت زهرا علیهاالسلام با فاصله بسیار کمی بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به شهادت رسید، و تقریباً نصف این ایّام را نیز در بستر بیماری به سر برد، اهتمام خاصّ ایشان به یادآوری جریان «غدیر» در همین مدت کوتاه، روشن می گردد!

پی نوشت ها:

1. مائده / 67.

2. همان / 3.

3. اسنی المطالب، ص 50؛ الغدیر، ج 1، ص 97.

4. الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 202؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30؛ الامالی، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9؛ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356؛ نهج الحیاة، محمد دشتی، ص 127 و 128.

5. قصص / 68.

6. حجّ / 46.

7. کفایة الاثر، ص 198؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123؛ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاة، ص 38 ـ 40.

8. دلائل الامامة، ص 37 و 38؛ الخصال، ج 1، ص 173؛ بحارالانوار، ج 30، ص 124.

منابع:

1. الاحتجاج، علامه طبرسی، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.

2. أسنی المطالب فی مناقب سیّدنا علیّ بن ابی طالب، ابوالخیر محمد الجزری الشافعی، مکتبة الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.

3. الامالی، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.

4. الامامة والسیاسة، ابن قتیبة الدینوری، انتشارات الشریف الرضی، قم، چاپ اوّل، 1413 ق.

5. بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.

6. الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.

7. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.

8. الصراط المستقیم، علامه زین الدین علی بن یونس نباطی بیاضی، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اوّل 1384 ق.

9. الغدیر، علامه امینی، دارالکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1387 ق.

10. کفایة الاثر، ابوالقاسم علی بن محمد بن علی خزّاز قمی رازی، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.

 

پدیدآورنده: محمد محمدیان تبریزی


      
   1   2   3   4   5   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ انالله وانا الیه راجعون مدیر وبلاگ http://www.alifaghani.parsiblog.com/بدلیل ایست قلبی امروز دار فانی را وداع گفت به خانواده وهمه دوستان ایشان تسلیت عرض می کنم ضمنا مراسم تشیع فردا از منزل ایشان اتوبان نیایش.ایرانپارس.خیابان شقایق(بغل پمپ بنزین).روبروی بازار روز میوه وتره بار.بهارن پنجم.پلاک5. از ساعت بین ساعت 9.15 و 10 انجام خواهد گرفت

+ از همه دوستان در این لیالی قدر در هر کجای ایران عزیز که هستدید التماس دعا داریم خدا گوید :***

+ رمضان است ومحتاج دعایم /زعمق دل دعایی کن برایم /اگر امشب به معشوقت رسیدی /خدا را در میان اشک دیدی /کم هم نزد او یادی زما کن /کمی هم جای ما اورا صدا کن /بگو یارب فلانی روسیاهست /دو دستش خالی وغرق گناه است /

+ علی شویم وعالی باشیم -هم سفره کاسه سفای باشیم --چون سکه به دست کودکی برق زنیم --نان آور سفره های خالی باشیم **می شود این

+ امشب تمام آینه ها را صدا کنید -گاه اجابت است رو به سوی خدا کنید-ای دوستان آبرو دار در نزد حق -در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید **ای کاش

+ سلام به همه دوستان تصمیم گرفتم چند تا پیامک جالب که برام تو شب نوزدهم رمضان توسط دوستان ارسال شده بود برای شما هم بفرستم *

+ در طاعت حق به خاک وخون خفت علی