سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
روز شمار عید غدیر

8fattemieh8.jpg


      

مولا علی (ع) : وقتى به حضرت علىّ علیه السّلام خبر رسید که ارتش معاویه بر شهر مرزى أنبار تاخته، و فرماندار وى در آنجا به نام حسّان بن حسّان را بشهادت رسانده، و آنچه در شهر بوده به یغما برده است، وى خشمگین از کوفه بیرون آمد، و آنچنان آشفته بود که بخود توجّه نداشت بگونه‏اى که لباسش بزمین کشیده می‏شد، و مردم نیز در پى آن بزرگوار روان شدند ، و شتابان می‏رفت تا به محلّ «نخیله» (که میدان بسیج و سان لشکر کوفه بود) رسید، در آنجا بر مکان مرتفعى از زمین، ایستاد، و این سخنرانى پر سوز و گداز را ایراد نمود: ابتدا در کمال فروتنى به ستایش پروردگار و درود بر پیغمبر خدا صلى اللَّه علیه و آله لب گشود :
و آنگاه فرمود: همانا نبرد با مخالفین دین، درى از درهاى بهشت می‏باشد (که خداوند آن را بر روى دوستان مخصوص خود گشوده، و جهاد پوشش پرهیزکارى، و زره رخنه ناپذیر خدا، و سپر محکم قادر متعال است‏). کسى که از روى کوته ‏فکرى آن را ترک نماید و مایل به آن نباشد، خداوند لباس خوارى و فرومایگى بر او بپوشاند، و وی را در گرداب بلا فرونشاند، و خوار گردانیده شود به حقارت و بی اعتبارى.
من در شب و روز، در آشکار و نهان، بارها نغمه فداکارى را در گوشهاى سنگین شما نواختم، و شما را به نبرد بی ‏امان با آنان فرا خواندم تا قبل از آنکه به شما یورش برند بر آنان بتازید، هم اکنون بار دیگر آن را تکرار می‏نمایم شاید با این دم گرم من، خون نیم مرده و سرد و لخته شده در شریانهایتان بجریان افتد، سوگند به آنکه جانم در اراده اوست قلمرو سرزمین هیچ قومى میدان تاخت و تاز دشمن قرار نگرفت مگر آنکه دچار خوارى و شکست شدند.
وه! که چه سست عنصر بودید، و در پاسخ دعوت من به بهانه ‏هاى شرم ‏آور، بار وظیفه خود را بر دوش یک دیگر نهادید، و به امید هم نشستید، و هر کدام انتظار پیشگام شدن دیگرى را کشیدید، و با رها ساختن یک دیگر در سختی‏ها، از بند مسئولیّت گریختید، و سرانجام روزگار به دام  ذلّتتان کشید، و دشمن از هر سو بر شما تاخت و اموالتان را به یغما برد.
این مرد غامد { سفیان بن عوف از قبیله بنى غامد در یمن فرمانده لشکر معاویه } است که با سپاهیان تحت فرماندهى خود به شهر أنبار (شهرى در کنار شرقى فرات مقابل هیت که در جانب غربى فرات می‏باشد) یورش برده، و فرماندار آنجا (حسّان بن حسّان) را با مردان زیاد و زنانى از اهالى آنجا کشته است، و قسم به آفریدگارى که جانم به اراده و اختیار اوست گزارش تکان دهنده ‏اى به من رسیده : که یکى از سپاهیان ایشان بر دو تن از زنان که یکى مسلمان، و دیگر زن غیر مسلمانى که پناهنده به مسلمین بوده حمله ‏ور شده زیورهاى زنانه و دستبند و النگو، و گردنبند، و گوشواره‏ هاى آنان را با کمال قساوت و بیشرمى از پا و دست و گردن و گوششان بیرون آورده و به تاراج برده (و آن دو زن براى نجات خود هر چه سوز دل را با قطرات اشک آمیختند کسى به فریادشان نرسیده) و آنگاه متجاوزین با غنائم فراوان، در حالى که کوچکترین زخمى بر نداشته و قطره خونى از بدنشان نچکیده به پایگاههاى خود باز گشته‏اند. آه که اگر مرد مسلمانى از شنیدن این ماجراى دلسوز و غم انگیز از فرط خجلت در دم بمیرد، و سر به خاک تیره فرو برد، به نظر من نه تنها بر او سرزنشى نیست، بلکه چنین مرگى را سزاوار است و بسى شگفت ‏انگیز و جاى دریغ است که این گروه بر کردار ناشایست خود، آن گونه پشت به پشت هم داده ‏اند و کوشایند، و شما در کار حقّ خود چنین پراکنده ‏اید و سست عنصرید! وقتى خواستم که در زمستان با آنها بجنگید، با لحنى که نماینده سستى شما بود، گفتید: اینک ‏بوران و سرما است ، هنگامى که در تابستان گفتم به نبرد با ایشان برخیزید ، پاسخ دادید :
  گرماى تابستان بیداد میکند ، بما مهلت بده تا فشار گرما کاسته شود. شما که با چنین بهانه ‏هایى ، عاجزانه از گرما و سرما گریزانید ، به خدا سوگند! از لبه تیز شرر بار شمشیر برهنه دشمن بیشتر خواهید گریخت (با چنین روحیه ‏اى ، آنگاه که آتش جنگ پیکرتان را بسوزاند چگونه خواهید توانست سینه گناه آلود آنها را از هم بدرید و دست جنایتکارشان را از دامن خود کوتاه سازید).  (سپس با لحن پرخاشگرانه‏ اى فرمود:) اى مردنمایانى که اثرى از مردانگى در شما (فکر و روحتان) نیست! با شما هستم! شمائى که اندیشه ‏هاى مشوّشتان به کوتاهى اندیشه و آرمان کودکى می‏ماند که نیازمند به دایه است و همچون پرده ‏نشینان و عروسان تازه به حجله رفته که براى هر چیز منتظر کمک هستند! به خدا قسم با سرپیچى و نافرمانیهایتان، فکر و نقشه ‏ام را تباه ساختید، و دل خونینم را با رفتار ناهنجارتان از جوش و خشم مالامال کردید، تا کار به جایى رسید که مقام سربازى ‏ام را لکه ‏دار کردید، و مردم مرا مسئول خودسریهاى شما دانسته و کاردانى مرا زیر سؤال بردند تا آنجا که قریش گفتند: پسر ابو طالب دلاور است ولى درست با تاکتیک‏هاى جنگى آشنائى ندارد و خام است، (با تعجّب فرمود) خدا خیرشان دهد ( تا بتوانند گفتار خود را سنجیده ادا کنند )، آیا در میدان کارزار چه کسى فنون نظامى را بهتر از من می‏داند، و یا استوارتر و چیره ‏دست ‏تر از من است؟!
 به خدا سوگند هنوز به سن بیست سالگى نرسیده بودم که در میدان جنگ قد بر أفراشتم، و گامهاى پولادینم زمین سخت آنجا را لرزاند، و اکنون سنم از شصت گذشته (چگونه می‏شود با چهل سال سربازى، که در همه جنگها تدابیرم موفّقیّت آمیز و افتخار آفرین بوده، اکنون در مسائل جنگ ناپخته باشم) و لکن هیچ راهى و تدبیرى باقى نمانده است.
کسى که فرمانش را نمی‏برند چه می‏تواند بکند؟!- سه بار این جمله را تکرار فرمود- در این هنگام مردى بهمراه برادرش بپا خاست و عرضه داشت: اى امیر المؤمنین، من و این برادرم چنانیم که خداوند از قول حضرت موسى بازگو نموده: رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی (پروردگارا هر آینه من مالک نیستم مگر نفس خود و برادرم را- مائده 5: 25).
به خدا قسم هر چه فرمان دهى اجرا خواهیم کرد، گر چه مجبور باشیم از میان شعله‏هاى سوزان آتش چوب درخت «غضا» و بر روى خارهاى جانگزاى «قتاد» (درخت پرتیغى است) بگذریم، حضرت برایشان دعاى خیر کرد؛ و آنگاه فرمود: و بکجا خواهید رسید از آنچه من خواسته ‏ام و سپس از منبر پایین آمد.   معانی الاخبار جلد2 صفحه 235


      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >



پیامهای عمومی ارسال شده

+ انالله وانا الیه راجعون مدیر وبلاگ http://www.alifaghani.parsiblog.com/بدلیل ایست قلبی امروز دار فانی را وداع گفت به خانواده وهمه دوستان ایشان تسلیت عرض می کنم ضمنا مراسم تشیع فردا از منزل ایشان اتوبان نیایش.ایرانپارس.خیابان شقایق(بغل پمپ بنزین).روبروی بازار روز میوه وتره بار.بهارن پنجم.پلاک5. از ساعت بین ساعت 9.15 و 10 انجام خواهد گرفت

+ از همه دوستان در این لیالی قدر در هر کجای ایران عزیز که هستدید التماس دعا داریم خدا گوید :***

+ رمضان است ومحتاج دعایم /زعمق دل دعایی کن برایم /اگر امشب به معشوقت رسیدی /خدا را در میان اشک دیدی /کم هم نزد او یادی زما کن /کمی هم جای ما اورا صدا کن /بگو یارب فلانی روسیاهست /دو دستش خالی وغرق گناه است /

+ علی شویم وعالی باشیم -هم سفره کاسه سفای باشیم --چون سکه به دست کودکی برق زنیم --نان آور سفره های خالی باشیم **می شود این

+ امشب تمام آینه ها را صدا کنید -گاه اجابت است رو به سوی خدا کنید-ای دوستان آبرو دار در نزد حق -در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید **ای کاش

+ سلام به همه دوستان تصمیم گرفتم چند تا پیامک جالب که برام تو شب نوزدهم رمضان توسط دوستان ارسال شده بود برای شما هم بفرستم *

+ در طاعت حق به خاک وخون خفت علی